به کدام سمت رفتن، مهمتر از رفتن
تعیین هدف بنیادین زندگی چه اهمیتی دارد؟
تعیین هدف بنیادین زندگی چه اهمیتی دارد؟
برای رسیدن به هر موفقیتی، باید بدانم نقشهی راهم چیست؟ برای نقشه راه، باید هدفم را بشناسم.
وقتی برای یک کار مشخص، یک هدف انتخاب میکنیم، این هدف برای آن حرکت، اصل است، اما برای کل زندگی یک هدف کوچک و مقطعی است. گاهی هم این هدفها با هم تداخل پیدا میکنند و نمیتوانیم تشخیص بدهیم که باید آن را انتخاب کنیم یا نه؟ برای تشخیص درست و غلط این هدفهای کوچک باید یک ملاکی داشته باشم.
این ملاک سنجش میتواند هدف بزرگتر باشد. اگر یک هدف کلان در زندگی باشد، مثل خورشیدی که در بالاترین نقطه تفکرمان میدرخشد، همیشه میتواند راه را به ما نشان دهد. مهم نیست ما کجای زندگی هستیم، آیا در آن زمان، در اوج یکی از قلههای موفقیتمان هستیم یا در عمق یکی از درههای شکستمان، به هر حال میتوانیم خورشید درخشان را در آسمان زندگیمان ببینیم و گم نشویم.
حالا از خودم میپرسم: هدف کلی و اصلی من در زندگی چیست؟
بهنظر میرسد برای پاسخ به این سؤال میشود رفت سراغ کلی فلسفهبافی در مورد اخلاق وُ دین وُ وظیفه و غیره. اما اگر صادق و واقعنگر باشیم، میدانیم که چیزی میتواند خورشید زندگیمان باشد که با تماموجود آن را میخواهیم. فقط در اینصورت است که در هر شرایطی و در هر طوفانی هم رهایش نمیکنیم و مشغول آن میمانیم. پس بهتر است بروم سراغ مسالهی «عشقبازی».
هر آدمی در زندگیاش درگیر نوعی عشقبازی است. یکی از معروفترینها «کفتربازی» است. این آدمها را دیدهاید؟ تعدادی از اینها کار درستی ندارند، به خانواده و خودشان نمیرسند، زندگی اجتماعی موجهی ندارند و تقریباً اکثر اوقاتشان را مشغول رسیدگی به پرندههایشان یا نگاه کردن به آسمان هستند. چه چیزی آنها را در این زندگی نامطلوب اجتماعی، خوشبخت و راضی نگه میدارد؟ عشقبازیشان. پرندهها همهی فکروُذکر آنهاست. وقتی با پرندهها هستند، به آنها رسیدگی میکنند و در آسمان به پروازشان نگاه میکنند، همهی دنیا مال آنهاست و در اوج خوشبختی هستند.
آدمهای دیگر هم عشقبازیهای دیگری دارند. مثلاً یکی با سفر، دیگری با خرید و فرد دیگر با کار عشقبازی میکنند. در هر صورت فردی که درگیر عشقبازیاش میشود، آن خورشید نورانی را در آسمان زندگیاش پیدا کرده است. همهی زندگی و انرژیاش در مسیر مشخصی قرار گرفته و معنا پیدا کرده است.
برای من چطور؟ من با چه چیزی عشقبازی میکنم؟ چه چیزی در زندگیام وجود دارد که حاضرم با تماموجود در مسیر آن حرکت کنم و برایاش مایه بگذارم؟
اگر میخواهم در کارهای مختلف موفق شوم. اگر میخواهم در تصمیمگیریها تکلیفم با خودم روشن باشد. اگر میخواهم در طوفانهای زندگی گم نشوم و هر نسیمی مرا به اینطرف وُ آنطرف نبرد، باید «کفترم» را برای «کفتربازی» در زندگیام پیدا کنم.
«آکادمی توانش با گرد هم آوردن صاحب نظرانی از حوزه های مختلف دانش، که بینشی عمیق در رشته خود و ذهنی پویا در فهم تحول دارند، تلاش می کند درک بهتری نسبت به آینده پیش رو داشته باشند و با شناسایی عوامل تحول، راهکارهای میان رشته ای جهت توسعه ی مهارت های زندگی لازم برای کامیابی در آینده را در دوران عدم قطعیت، در اختیار عموم علاقمند بگذارد.»
محسن ترابی کمال هستم. دانش آموخته ی رشته مدیریت. تلاش کرده ام در مسیر ایجاد یک دیدگاه میان رشته ای، راهبر مهارت های زندگی شغلی آینده باشم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!